پرسه در خاک غریب… پرسه در اعماق پر از سکوت و گم شدن در خیالهای باد سرگردان… بی هدف ، بی آرزو… سکوت ، تنهایی ، فریاد بی صدا…یک دنیا فریاد بی صدا …! یک دنیا آروز اما!…
آرزوهای خیالی…خیال در خیال و گم شدن در خیالهای بی نهایت…!
رویا در رویا…خیال در خیال …! چه سود؟.
نه عاطفه ای است و نه محبتی!
پس چه سود ؟…بهترین را انتخاب مرگ است…فقط مرگ!
غریبه ای که نا آشنا است با سرزمین خیالی ، بی آرزوست و همان ذره آرزویی که در وجودش جاری است نیز خیالی است!…
سکوت و تنهایی با غریبه همسفرند…پس باید گم شد…!
همان دنیا و سرزمین خیالی و چشمهای رویایی خود را بر روی هم گذاشت!
نظرات شما عزیزان:
برچسبها: